وجوه اشتراک نوین و راه مشترک را باید پیداکرد
اسدالله کشتمند اسدالله کشتمند

درین اواخر عده ای از اعضای سابق حزب دموکراتیک خلق افغانستان( حزب وطن)، با تردید و دو دلی بر سر دوراهی انتخاب برای  پیوستن به جریان مبارزه در یکی از احزاب متشکل از اعضای سابق حزب هستند، برپایه یک سلسله توهمات و اتکا بر بخشی از تاریخ گذشته احزاب چپ در افغانستان ،عده ای در تردید عذاب آلود بسر می برند واین امر مانع شرکت فعال آنان در امر مبارزه می گردد.

بدین ترتیب عده ای ادعا می کنند که تا زمانی که همه احزاب امروزی که برخاسته از بقایای حزب دموکراتیک خلق افغانستان هستند، متحد نشوند ومانند دیروز حزب واحدی را تشکیل ندهند، پیوستن به هیچیک را جائز نمی دانند . این افراد برای این کار خود بهانه خوبی هم دارند مبنی بر اینکه رفتن به هر یکی از این احزاب در حکم جفا به امر وحدت دوباره حزب میباشد. اگر این موضع قدری بیشتر شگافته شود دیده میشود که در عقب این نیت به ظاهر شریفانه استدلال محکمی وجود ندارد. زیرا:

1-وحدت دوباره  حزبی که از شانزده سال بدینسووجود ندارد، خواب و خیالی بیش نیست.آنچه راکه به تاریخ پیوسته است نباید با واقعیت موجود یکی گرفت ؛درعرصه مبارزه اجتماعی  معجزه وجود ندارد. واعتقاد به معجزه شیوه درستی نیست.

2-شانزده سال جدائی در تحول بلا انقطاع و دراماتیک وضع دنیا و وضع کشور ما ،هیچ مبنائی برای این باقی نمی ماند که انسانهائی که در گذشته در یک حزب بوده اند، از این تحولات شگرف ،در بسا موارد منفی، تاثیر به مقیاسهای متفاوت نبرده باشند.

در نتیجه آنان قادر نیستند از وضع ماحول خود و اوضاع جهانی دید وتحلیل مشابه داشته باشند.اینست واقعیت دردناکی که در برابر ما قرار دارد وناشی از ابتدائی ترین قوانین جریان زنده گی است .این وظیفه وطن پرستان وترقی خواهان است تا در جهت فراهم ساختن زمینه های تامین وحدت بکوشند.این کاری است که هم اکنون ترقی خواهان وعدالت پسندان در پی اجرای آن هستند.

 در این مدت شانزده سال بخش قابل ملاحظه ای از  اعضای سابق حزب در تکاپو وتلاش بوده اند؛ به فکر جستجوی راه ، عده ای به ایجاد تشکلات سیاسی متوسل شده اند .برخی با آرمانگرائی محض وبا اتکابر ایدئولوژی گذشته سیاست خود را بنا کرده اند، عده ای بنابر ملحوظات صرفاً سیاسی  کار را آغاز کرده اند وعده ای دیگر از ترکیب دیدی ملهم از اندیشه های دیروزی در مطابقت با زمان حال فعالیت را از سر گرفته اند که ما خود را جزء این کتگوری آخر میدانیم. هریک از این احزاب دارای منافع ودید سیاسی  متفاوت بوده ودر اوضاعی که ایدئولوژی معینی برای تامین واستحکام وحدت نظر وجود ندارد، متاسفانه وجوه افتراق به مراتب برنده تر از وجوه اشتراک  در بین آنهاعمل می کند.از این جا است که باید با هوشیاری و دقت فراوان ولی با ایمان خلل ناپذیر وصداقت تام برای تامین وحدت تمام نیروهای عدالت خواه وترقی پسند کوشید زیرادر شرایط کنونی برای تغیر جامعه ما در جهت عدالت وآزادی و برابری هیچ حزبی به تنهائی قادر نیست موثریت قاطع داشته باشد.

در چنین اوضاعی ،برای از بین بردن ابهام و روشن ساختن راه مبارزه برای وحدت واقعی وعملی ، اولاً باید دید که احزاب وارد معرکه با در نظر داشت گذشته مشترک  واقعا وجوه مشترک اساسی دارند ویانه و ثانیاً باید دید که در این بازار گرم لمید نهای متناوب به افتخارات گذشته حزب، کدام یک از احزاب میتواند دلایل اقناعی داشته باشد  که ادامه دهنده راه حزب دموکراتیک خلق افغانستان است تا انانیکه این گذشته برای شان به معیار ومحک مبدل شده است، بدانند با چه کسانی طرف هستند.اگرمانند  دوستان ذکر شده به این نتیجه برسیم که واقعاً تفاوت چندانی بین این احزاب  وجود ندارد وهمه پارچه های دور افتاده یک پیکر هستند ،همه یکسان به خانواده مشترک بزرگ دیروزی (حزب دموکراتیک خلق افغانستان) تعلق دارند ودر نتیجه امروز هم یکی هستند وتنها تفاوت در سلیقه میان آنها درز ایجاد کرده است، در آنصورت میتوان با این دوستان توافق کرد وپذیرفت که تفاوت در رنگ وبو است ،نه در مغز ودرون.

در اینجا باید متذکر شد که متعلق بودن به حزبی که در گذشته محک ومعیار وطن پرستی وعدالت خواهی بوده است، به هیچ وجه نمیتواند تضمین کننده جاودانی سیاستهای بعدی باشد.با آنهم جهت تسلای خاطر دوستان عزیز می پردازم به ارزیابی این امر که کدام یک از احزاب امروزی از زاویه دید معیارهای منطقی وقابل قبول میتواند خود را پاسدار میراث معنوی حزب دیروزی بداند .

 به نظر من دو تا معیار برای روشن ساختن وضع وجود دارد :

1-باید دید که کدام حزب از لحاظ فزیکی یعنی وجود رهبران ،کادر ها و صفوف حزب دموکراتیک خلق افغانستان در تشکیلات خود می تواند ممثل تداوم راه باشد.در همین جا باید صراحت داد که این شرط اولی یعنی وجود چند تا رهبر ویا کادر سابق حزب به تنهائی نمیتواند نماد این تداوم باشدبلکه این «وجود» در تناسب منطقی بامعیارهای دیگر در نظر گرفته میشود.مثلاً،ضرور است تا وجودرهبران وکادر های سابق از حالت نمونه وار بیرون شده و بتواند در اوضاع واحوال مشخص و با در نظر داشت امکانات و معیار های مقایسوی لحظه حاضرنشان دهنده تمایلی آشکاروتعین کننده از لحاظ کمی باشد.با این هم این تنها معیار بوده نمیتواند مگر اینکه با مولفه های سیاسی توام گردد یعنی اینکه:

2-کدام حزب از لحاظ اندیشه وطرح سیاسی میتواند خودرا وارث حزب دموکراتیک خلق افغانستان بداند؟باید دقت نمود که نکته نازکی در این میانه نهفته است که با موضوع مطرح شده دربالا مرتبط میباشد؛بی پرده باید گفت که وارث راه و روش حزب دموکراتیک خلق افغانستان فقط آن سازمانی میتواند باشد که کسانیکه دیروز در تدوین سیاستهای حزب نقش تعین کننده داشته اند امروز،در اکثریت خود درآن متمرکز شده باشند.زیرا همین نسلی که در تعین وتدوین راه وروش حزب نقش داشته است، خوشبختانه عده قابل ملاحظه بر خاسته از میان آن در قید حیات است. بازهم بی پرده باید گفت که با توجه به این امر، نهضت فراگیر دموکراسی وترقی افغانستان می تواند ادعا کند بیشتر از هرسازمان دیگری وبه مقیاس غیر قابل مقایسه ای اعضا، رهبران وکادر های دیروزی را در صفوف خود متمرکز ساخته است و با جراًت میتوان گفت که از این زاویه میتواند خودرا وارث اندیشه ها وراه وروش حزب دموکراتیک خلق افغانستان بداند.

مسلماً اکتفا نمودن به این دو پارامتردر جهت اثبات وراثت اندیشوی وتداوم راه سیاسی ح.د.خ.ا.، اگر با ارزیابی سیاستهای کنونی سازمان مورد نظرسنجیده نشود، نتیجه درست ومنطقی نخواهد داشت. درین جا است که باید بگوئیم روح وروان مبارزه تاریخی حزب دموکراتیک خلق افغانستان ملهم از عصیان در برابر بیدادگری ومبارزه در راه فتح داد وبرابری ودفاع از هویت وحیثیت تمام مردم افغانستان بوده است. در این زمینه نیزنهضت فراگیر دموکراسی وترقی افغانستان در هیچ معامله مشکوک ومرموز، در هیچ اقدام ضد منافع زحمتکشان ومردم افغانستان سهم نداشته است وما با علوی همت همچنان به مبارزه برحق داد خواهانه خود ادامه می دهیم.

تمام تلاش ما معطوف بر این است که  میراث پر جلال معنوی که مربوط به همه ما است ،پاسداری کنیم و با شرایط نوین ومقتضیات کنونی مبارزه همگانی مردم ما تطابق بدهیم.

بناً به رفقائی که دیروز در صفوف ح.دخ.ا. متشکل بودند وامروز در تعین راه تردید دارند با صراحت عرض می کنیم که مبارزه مشترک دیروز را ضمانت جاودانی برای یکی بودن تمام سازمانهای سیاسی امروزی ندانند. برای تعین راه،معیار های روشن سنجش وجود دارند ونباید به مغالطه در این زمینه اجازه داد. با اطمینان میتوان گفت که:در میدان بغرنج مبارزه سیاسی امروز آن حزبی که طرح تازه، ابتکار عمل وایجاد فضای بحث وگفتگو وجستجوی پر کنکاش راه مبارزه را نمی تواند ارائه بدارد وچیزی  برای گفتن ندارد ودر پشت افتخارات گذشته(آنهم به ناحق ومبالغه آمیز) سنگر می گیرد ، از لحاظ دراز مدت قابلیت حیاتی ندارد.

مرتبط با این بحثها ،میخواستم در اینجا با صراحت اعلام بدارم که درین اواخر عده ای ازحلقات وسازمانها ازتواضع و واقع نگری  مسلط بر فعالیتهای سازمانی وسیاسی ما سوء استفاده می کنند وبدون در نظر داشت تحلیل منطقی از سیاستها وترکیب سازمانی خود با طمطراق از نماینده گی انحصاری از حزب دیروزی دم می زنند و حق وناحق، جا وبیجا اصطلاحات «خانواده بزرگ مشترک دیروزی» را مطرح میسازند که هدف از آن سوء استفاده از این کلمات زیبا است. آیا هدف از طرح جا وبیجای «خانواده بزرگ ومشترک دیروزی»اینست که تمام کسانیکه دیروز عضو حزب بوده اند امروز هم خودرا با سیاستهای نوین احزاب موجود که بسیار متفاوت از هم اند یکی بدانند؟اگر چنین باشد، اوج مهمل گوئی رادر پشت این شعار باید جستجو کرد.اگر چنین  نیست پس هدف از تکرار بیجای این حرف ها چیست؟ یعنی اینکه اختلاف نظری بین احزاب وجود ندارد؟ اگر وجود دارد باید اختلافات(که وجود آنها بسیار طبیعی است) نا دیده گرفته شود؟

بناً ما یکبار دیگر اعلام میداریم که گذشته از اینکه علیرغم انبوهی از عوامل ومحملهای مثبت عینی ما ادعا نداریم که یگانه وارث راه وروش و دست آوردهای معنوی ح.د.خ.ا. هستیم، بطریق اولی به هیچکسی چنین حقی را قائل نیستیم و طرح های گزافه گویانه آنان را بسیار دور از واقعیت میدانیم. چسبیدن به طرح های بی بنیادی از قبیل اینکه فقط فلان حزب میتواند محل تجمع اعضای خانواده بزرگ مشترک دیروزی باشد، نشانی آشکار از خود محوری وبی اعتنائی نسبت به ضرورت تاخیر ناپذیر وحدت را در جبین دارد.

وانگهی آن  گذشته مشترک با هر سازمان وحلقه وگروهی نمیتواند ضمانتی بر تشابه دیدسیاسی اعضای سابق حزب با آنها باشد .دیروز مربوط به تاریخ است و امروزفقط عمل هریک میتواند معیار تشابه باشد. فقط حضورمتحدانه در میدان مبارزه اجتماعی می تواند تداوم آن تشابه باشد.

 برای خاطر ارجمند این دوستان می نگارم که در تاریخ بسیار دیده شده است که نیروهای دارای منشاء واحد سیاسی در تحول بلا انقطاع رویداد ها، سیاستهای متفاوت را در پیش گرفته و اشتراک اولی نتوانسته است در شرایط نوین ضمانت دائمی بر یکی بودن آنهادر مراحل بعدی مبارزه اجتماعی  باشد.بناً رفقائی که در صحنه سیاسی امروز به این استدلال «خانواده مشترک دیروزی» چسبیده اند باید یکبار دیگر بیاندیشند واحزاب وسازمانها را بر مبنای سیاستها وبرنامه های امروزی آنان مورد ارزیابی قرار دهند نه تعلقیت محض در «خانواده بزرگ ومشترک دیروزی» .


June 5th, 2008


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
گزیده مقالات